در حال دریافت لینک های دانلود بدون سانسور
فیلم Liza 1972... لطفا منتظر بمانید ...
"جورجیو" درجزیره ای واقع در سواحل فرانسه زندگی می کند.او به همراه سگ خود و باقیمانده های یک پایگاه هوایی آلمان از دوران جنگ جهانی دوم زندگی می کند.او با طراحی کاریکاتور روزهای خود را می گذراند."لیزا" از قایق مردی ثروتمند به سمت ساحل شنا کرده و با "جوجیو" آشنا می شود و...
لیزا کم کم جانشین ملامپو، سگ جورجیو می شود. در حالی که او آن را می پذیرد، جورجیو او را مجبور می کند یقه و بند بپوشد...
دانلود فیلم Liza 1972 دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
بنابراین در اینجا ما مارسلو ماسترویانی و کاترین دنوو را داریم (علاوه بر اینکه حتی میشل پیکولی در اجرای قطعه ای نقش می بندد) در یک فیلم دهه هفتادی که طرحی کاملاً از نوع روب-گریله دارد.
ماسترویانی نقش یک صنعتگر را بازی می کند. (جورجو) که به مکان دور افتاده ای رفته است (به نظر می رسد که او داستان ها و بازنمایی ها را انجام می دهد، در یک نقطه نقاشی او را می بینیم که عمدتاً با آبرنگ کشیده شده است از کشیشی تراشیده که هدایتش را با یک زن بزرگ سینه دار و مو بلند دارد) . او در یک ساختمان بزرگ کوچک گنبدی شکل زندگی می کند، بدیهی است که پناهگاه او از هر چیزی که جامعه پاریسین دهه 1970 را در نظر می گیرد (ما واقعاً نمی دانیم که این دیدگاه ها چیست، اما می دانیم که او علاقه ای ندارد).
او پسر و دختر مهم خود و خدمتکارشان را در سکونتگاه پاریسن رها کرده و با سگ سگ خود ملامپو که توانایی اش توجه کردن به او، گرفتن چوب و اینها است، به سرعت رفت. این جزیره نوعی احساس جنوب مدیترانه/شمال آفریقا دارد، بسیار خشک است، و در یک نقطه چند سرباز از ارتش ناآشنا ظاهر میشوند تا زندگی یک خیانتکار را تسخیر کنند (حتی این با ابتذال همراه است. ).
وارد لیزا (Deneve) شوید، او با معشوقهاش و یک زوج دیگر در سفری شاد با یک قایق تفریحی کوچک است. او تا به حال تف کرده و به جزیره فرار کرده است، عزیزم به طور کامل با ترک او مخالفت نمی کند. بنابراین او به جورجیو و ملامپو می چسبد. او نتیجه میگیرد که خیلی خوب است که سگ نیش جورجیو باشد، بنابراین سگ را خفه میکند و از پوشیدن بند سگ دور میزند. جورجیو این را اساساً در گام خود انجام می دهد، علیرغم این واقعیت که ظاهراً با سگ نیش بسیار مرتبط بوده است. ما دیدگاه او را از داستانی از نوع سگ سانان می بینیم که او انتخابی درباره یک کشیش برای خجالت کشیدن بافت خود و زندگی در طبیعت می سازد. شیطان به عنوان یک سگ سگ (عوض) فرود می آید تا کشیش را جلب کند، کشیش با سگ نیش آمیزش می کند، و چند نفر از مردم محلی که متوجه می شوند هم سگ سگ و هم راهب را مصرف می کنند.
دنوو تقریباً متوجه می شود. چگونه مانند یک سگ نیش ادامه دهیم، با این حال از الان که ما واقعاً درک می کنیم که فیلم چقدر ثابت است، هرگز نمی بینیم که آنها رابطه جنسی داشته باشند، هرگز نمی بینیم که او به او ضربه بزند (علیرغم این واقعیت که چنین استنباط می شود که او ممکن است داشته باشد) ما هرگز شاهد ضرب و شتم بخش بزرگی از جنگنده نیستیم. کل فیلم با این موسیقی ساخارین همراه شده است که مدتها پیش می توانستید آن را در اطراف یک بار اقامتگاه بیابید. مثل این است که کسی سعی کرده فیلمی با دندان بسازد، با این حال تسلیم شده و فقط در زیر نور خورشید آرام گرفته است که صحنه ای عجیب و غریب را می گیرد.
هیچ گفتمان تغییر دهنده زندگی وجود ندارد، ما توضیحات لیزا را درک نمی کنیم. نیاز به سگ سگ بودن جورجیو تمام ویژگیهای حداقلی بودن را در بیش از فرسودگی غیرفعال دارد که عمل کروزوئی بیش از یک خودتخریبی سست است. چند قطره او در یک نقطه مشخص می گوید: "چرا می گویید در این نوع پانتئون هستید، با ماهی خشک شده، چراغ گازتان؟ فکر می کنید کی هستید؟ یک مرد خارج از کنترل؟ یک بازمانده؟".
او در یک لحظه پس از خبرهایی مبنی بر اینکه نیمه بهترش تلاش کرده است به همه چیز پایان دهد، به پاریس برمی گردد. او در آپارتمان بیجانشان غذا میخورد، دختر فقط هویج میخورد و فقط برای خدمتکار پوزخند میزند، همسر به وضوح توسط جورجیو زخمی شده است، اما کاملاً باز نیست (در واقع یک سکوت انتخابی). احتمالاً آنها به یک سلول خانواده در یک آسایشگاه روانی نیاز دارند.
یکی از دو صحنه با هر قدرتی نقطهای است که در آن همسر متوجه میشود که جورجیو واقعاً سگ انسانی دارد. او روی تخت زناشویی روی زمین مینشیند و در واقع از جورجیو میخواهد که با او چنین رفتار کند. من مطمئن هستم که کارشناسان سینمای فعال زنان روز میدانی خواهند داشت.
ضعف فیلم دوباره در پایان بازمی گردد، جورجیو تصمیم می گیرد با لیزا در مسشرشمیت نادیده گرفته شده به سمت افق دور حرکت کند. صورتی رنگ کرده است (بنابراین رنگ صورتی، چگونه می تواند هواپیما را بدون هیچ قسمتی تعمیر کند، سوخت از کجا می آید، تنها یکی از بی نظمی های مختلف طرح). فرری از هواپیما در حال پایین آمدن از یک باند فیلم می گیرد، به وضوح توسط تیم به سمت پایین باند حرکت می کند و پروانه نمی چرخد، زیرا آنها در حال استفاده از منطقه فاجعه هستند. این یک فیلم بسیار متواضعانه است، احتمالاً تمام پول نقد به دست ستارگان رفته است. پول نقدی برای نماهای اثیری وجود ندارد، بنابراین جزیره در هر نقطه از بالا با حالت عکسبرداری از کارت پستال مسافر نمایش داده می شود.
تمام چیزی که من از فیلم فرار کردم، آنومی، سستی و بدبختی بود. مجموعهای از شخصیتهایی که اساساً به خود آسیب میزنند، بدون هیچ دلیل یا الهام علمی. این همان فیلمی است که فکر میکردم یک رئیس میتوانست آن را بهعنوان یک یادداشت واقعگرایانه برای خود ویرانگری ترک کند. نوعی فیلم برای تماشای اواخر صبح در گرم ترین زمان های تابستان با ظرف ویسکی پس از اینکه اخیراً شغل خود را از دست داده اید و در یک مه الکلی آرام شناور شوید.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر ابتدا وارد اکانت خود شوید.