خلاصه داستان : در حالی که در راه از Chandigarh به Amritsar برای خرابکاری عروسی خود است، زنی با غریبه ای روبرو می شود که با وجود اختلافات آشکار روز را با او می گذراند.

A Girl from Chandigarh comes to Amritsar with the intention of rejecting a prospective groom and ends up spending the day with a Boy from Amritsar. His constant chatter exasperates her, but they share a curious chemistry nevertheless. They clash over their cities, their beliefs and ideologies and almost every thing they talk about. Between bouts of culture bashing and despite many scenarios where both could have gone their separate ways, they end-up spending the day together. She finally decides to return without meeting the prospective groom and leaves a note for him with the Boy. Will the Boy and Girl part ways with just the memories of this day or will they meet again?

خلاصه داستان : میتیلش شوکلا به عنوان کتابدار در کتابخانه تاگور دانشگاه لاکنو مشغول به کار است ، لیسانس 34 ساله ای است که به طور عمیق با چالش عمودی (فقط 5'2 ") ، خانواده ای متشکل از دو خواهر و یک برادر ، همه متاهل و همچنین وی مادر بیوه. عموی مادری او ، كیشوریلال میشرا ، وكیل و مادرش او را ترغیب كردند كه برای دیدن عروس آینده به بارلی سفر كند و این كار را می كند. وی با مجسمه وینا تیواری آشنا می شود ، هر دو گفتگو می كنند و خود را سازگار می بینند. اندكی بعد ، وینا به بقیه خانواده شوكلا معرفی می شود ، این زن و شوهر ازدواج می كنند ، و او با میتیلش زندگی می كند. او به زودی افرادی را پیدا می كند كه به آنها خیره شده اند ، چرا كه او بر بالای او برج می زند

Lucknow based Mithilesh Shukla, is a regular, nondescript sort of a guy, who has washed his hands off marriage, until his nagging mom and her concerned brother get him to see Veena as a prospective bride. Veena is beautiful, cultured, educated and pretty much everything Mithilesh wants. She is also leggy, a good 6" taller than our hero. This doesn't concern him too much, until he overhears people talk and laugh at his relative lack of stature/looks. Everyday situations, such as driving a scooter, with a tall wife towering from the back-seat, or a fawning doodh-wala (milk-man) delivering milk, become a nagging headache for the insecure Mithilesh. More problems crop up when Veena's good college friend, the TALL, worldly, smart Akash moves into the flat next door, and jealousy consumes Mithilesh, leading him into a quagmire of problems, which threaten to rip apart his life.

خلاصه داستان : یک جوان سرکش برای پس گرفتن عشقش ، چالش مرگبار پدرش را با چندین مانع می پذیرد.

Ayesha (Sameera Reddy) is the elder daughter of rich business tycoon Mr. Verma (Kabir Bedi), an overprotective father who's kept his two daughters away from modern influences. Ayesha goes to college and comes in contact with Ajay (Sohail Khan), the leader of a group called Aryans, responsible for handling the security at the college. Ajay's soft-spoken nature and humble, down-to-earth attitude soon make Ayesha his most ardent admirer.

خلاصه داستان : سام ، پسر بچه تپه ای ، به طور اتفاقی در شکار استعداد تلویزیون انتخاب شد. مادر سام ، زمانی خواننده مشهور ، شروع به گذراندن رویاهای تحقق نیافته خود برای او می کند. ناآگاهانه ، سام همه افراد را از خانه خواب آلود به گرداب «ساختن یک خواننده مشهور» سوق می دهد. اما تسخیر سام برای ستاره دار شدن سریعتر از آن آغاز شد. او بی وقفه به زادگاه خود برمی گردد. یک بار که رویای کوههای آبی را در سر می پرورانید ، غرق در پرتگاه کمترین عزت نفس می شود. والدین سام ، دوستان نزدیک ، معلمان مدرسه او و خردمندان ، وظیفه هرکولین را برای بازیابی تایتانیک روحیه سام به عهده می گیرند. اما با چنگ زدن به سلسله موسیقی ، وی پیروز می شود و با بازگشت به نمونه اولیه قدیمی شهر تپه ، بار دیگر مرتفع ارتفاعات کوههای آبی اش می شود

Just like the changing colors of the Blue Mountains through the changing seasons, the film explores changing human emotions and journeys beyond mere winning or losing in life.

خلاصه داستان : قطار مسافت طولانی مسیر خود را از گوا به بمبئی می گذراند. پس از از سرگیری از ایستگاه مقرر ، گروهی از جوانان سوار قطار می شوند ، از میان غرفه ها قدم می زنند و یک زن متاهل را که کنار همسرش نشسته است ، مورد آزار و اذیت قرار می دهند. یک مسافر در برابر هودلوم ها صحبت می کند ، بحثی که به دنبال آن fisticuffs ensues همراه است ، با مرد جوان با این مهارت های بوکس ، موفق به تسخیر هودلوم ها می شود. پس از توقف قطار ، او گزارشی را به پلیس محلی ارائه می دهد ، فقط در آن مورد تمسخر قرار می گیرد. نام او جیمز است و او برای یافتن کار به بمبئی آمده است

James, who comes to Mumbai seeking a successful life, and ends up working as a bouncer at a club there, and fighting gangsters. He then encounters the brother of an MP who is always causing crime. James has a little fight in club which cause causes a huge conflict between the two, this also gets his brother and MP Shanthi Narayana involved. This conflict then causes death of James's friend, whom he lives with, Babloo, and because of this James is set on revenge.

خلاصه داستان : Raju 'Bhai' و Chandru یک باند پر رونق در بمبئی را تشکیل می دهند ، و تمام کسانی که با آنها مخالفت می کنند را از بین بردند و از بین بردند. وقتی داستان موفقیت آنها به گوش دان های مخوف ، عمران باه می رسد ، آنها با خشم اجتناب ناپذیر او روبرو می شوند. اکنون کریشنا ، برادر راجو باه ، برای شناسایی مقصرین مسئول سرنوشت متحمل شده در این دوقلوی و انتقام دقیق است

Krishna (Suriya) comes to Mumbai in search of his brother Raju Bhai (Suriya), an underworld don. Through Raju Bhai's gangster friends, his past life is revealed. What happened to Raju Bhai? Will Krishna find him?

خلاصه داستان : سمیر پزشک بسیار موفقی است: او نه تنها به دنبال بیماریهای مختلف بیمار خود می باشد بلکه قلب بیماران زن خود را نیز مراقبت می کند. بیشتر زنان برای او و جذابیت های غیر قابل مقاومت او می افتند. تنها کسی که برای او سقوط نکرده است ، پرستار شایسته او ، ناینا است. هر وقت دختری خیلی به سمیر نزدیک می شود و شروع به صحبت در مورد ازدواج می کند ، با گفتن اینکه او قبلاً ازدواج کرده است ، او را برای او ارسال می کند. با این حال ، یک روز ، او با سونیا ملاقات می کند ، یک زن جوان زیبا و سمیر هم ذبح می شود. هنگامی که او از همسرش یاد می گیرد ، می خواهد او را ملاقات کند - و سمیر نینا ، خواهرزاده و خواهرزاده خود را به عنوان همسر و فرزندانش معرفی می کند

A married doctor lands in trouble when his flirtatious ways lead a woman to fall for him.

خلاصه داستان : پس از مشاهده کل باگپور ، خانواده محور بیهار توسط تاكور مهندرا پراتاپ سینگ ، یك آسیب دیده و زخمی كه چاندرما سینگ در بیمارستان بیدار می شود ، كشته می شود ، توسط رهبر نكسال ، بابا پذیرفته می شود و بزرگ می شود. سالها بعد ، پس از قتل رامجی ماهتو ، پلیس بابا را به قتل می رساند ، در حالی که چاندراما پس از شلیک در بیمارستان بستری است. هنگام بهبودی ، وی توسط افسر ویجیایراپ کاپور به او گفته می شود که او موافقت کند که یک قاتل پلیس شود یا در یک "برخورد" کشته شود. چاندراما موافقت کرده و در کلیه جنبه های جنگی به همراه 29 نفر دیگر برای بیش از 3 سال آموزش جدی را پشت سر می گذارد

A traumatized child becomes a political activist but agrees to become an assassin upon being captured.

خلاصه داستان : یک شرکت فیلم سازی دو بازیگر که اسم یکی بانتی هست که به هنر علاقه دارد و دیگری بابلی هست که نوشتن و خواند انگلیسی بلد نیست را برای یک فیلم انتخاب کرده ولی نمیداند نقش قهرمان رو به چه کسی بدهد چون...

Champak Chaturvedi runs a theatrical troupe in India. He hires two men, Bunty - a graduate in Arts, and Babla- who cannot read nor write English. One has to play the role of the play's hero, while one the villain. Both men end up squabbling with each other, as both want the hero's part. Then Champak finds out that Bunty has molested the play's heroine, Anjali, and punishes him. The group gets a contract to stage 30 plays in Britain, however, on the day of the departure, Anjali opts out, leaving Champak no alternative but to travel without a heroine, but hoping to recruit one while in Britain. Upon arrival, Babla sets about to find a suitable heroine from the Indian population, but Bunty beats him to it and recruits a woman named Munni.

خلاصه داستان : شرم و مکارند به عنوان عکاس در یک آژانس تبلیغاتی تجاری فعالیت می کنند. هر دوی آنها دوست دارند که با زنان احمق شوند ، حتی اگر مکاراند درگیر ازدواج با پزشک به نام آنجالی باشد. برای پیشی گرفتن از یکدیگر ، دو نفر در مسابقه عکس گرفتن از یک عکس قرار می گیرند و سام برنده آن می شود ، در سفری به ایالات متحده آمریکا می رود. به محض بازگشت او متوجه می شود که ماکاراند با سه دختر زیباتر ، که به عنوان مهماندار هوا نیز کار می کنند ، زندگی بسیار غبطه ای را تجربه می کند. سام همه آنها را ملاقات می کند ، و می فهمد که این سه نفر از یکدیگر بی اطلاع هستند ، عاشق پوجا می شود. و چندین حرکت را برای ناراحتی در سبک زندگی ماکاراند آغاز می کند و احتمالاً به عنوان سرپرست ارتقا می یابد

What happens when a good for nothing handsome hunk like Mac finds himself in possession of an empty flat and access to three gorgeous air hostesses, Priti, Sweety and Puja? Garam Masala! What happens when Mac, who is already engaged to Anjali, convinces each of the three girls that she is the one and only one for him? Garam Masala! What happens when Sam, once Mac's best friend and now his sworn enemy, threatens to reveal Mac's harem to Anjali? Garam Masala! What happens when all the girls land in the flat at the same time? Garam Masala!

خلاصه داستان : سمیر ، به سرعت از دست می دهد و دوباره به گوا می رود و عاشق رانی می شود. اما هم اتاقی جدید سمیر ، سانی ، برنامه های خاص خود را دارد.

Sameer, fast at losing his temper is re-located to Goa where he falls in love with Rani. But Sameer's new roommate Sunny, has some plans of his own.

خلاصه داستان : یک "گورو عشق" به مردان دیگر کمک می کند ، از مادر مجرد بیوه ای برخوردار است ، اما درگیر جنجال ها می شود.

A 'Love Guru' assists other males, woos a widowed single mother, but becomes embroiled in controversies.

خلاصه داستان : یک داستان عامیانه - یک داستان عاشقانه فوق العاده در مورد شبح که عاشق یک زن تازه عروس می شود.

Kishanlal marries the beautiful Lachchi, but the day after the wedding, he leaves on business for five years. When Kishanlal reappears only a few days later, Lachchi is delighted, but this new Kishanlal is in fact a spirit who has taken the form of Lachchi's husband, after having seen her by chance and fallen in love with her. Four years later, the real Kishanlal returns and the townsfolk must determine who is who.

خلاصه داستان : روحی که نمی خواهد افراد غریبه وارد خانه اش شوند، با ایجاد مزاحمت برای تازه واردان...

Banku, his mother, Anjali Sharma and father move in to their new house -- the Nath villa, unaware of the fact that the house is inhabited by a ghost. It is learnt the ghost is not too happy with his new housemates. But what the ghost is not prepared for is his unlikely friendship with Banku. Now Banku must uncover the reason why his ghostly friend is stuck and help him to attain salvation.

خلاصه داستان : داستان سریال حول محور زندگی ساحل، پسر بریج کیشور تریودی می چرخد ​​که عاشق دختر یک گانگستر، پیهو می شود ...

A young boy who decides to find his real father. However, the journey turns into a rollercoaster ride that upends his life.

خلاصه داستان : پسری جوان به نام بانتو که از زمان کودکی توسط پدری سخت‌گیر و بی‌عاطفه به نام والمیکی بزرگ شده است. اما زمانی که بانتو متوجه می‌شود در بدو تولد با پسر یک خانواده پولدار عوض شده، زندگی‌اش کاملا تغییر می‌کند...

Bantu has grown up suffering his father Valmiki’s vitriolic tongue until he discovers that he’s actually an heir to an influential family, who was exchanged at birth. He moves into their mansion to protect them from a criminal drug lord’s attack and helps the family sort their issues.

خلاصه داستان : شرکت یک گانگستر کوچک به نام چاندو با مالیک، یک مجری سطح پایین برای یک سندیکای جنایتکار، همکاری می کند. آنها با هم تمام دشمنان خود را از بین می برند و تبدیل به مخوف ترین گانگسترهای بمبئی می شوند...

Mallik is a henchman of Aslam Bhai, a Mumbai underworld kingpin. He inducts local hothead Chandu into the gang, and the two of them soon form a formidable faction within the gang, eventually displacing Aslam. As the empire grows, however, the two of them start drifting apart.

خلاصه داستان : کریش و پدر دانشمندش باید دنیا و خانواده خود را از دست مردی شرور به نام کال و باند جهش یافته اش به رهبری کایا بی رحم نجات دهند...

Krrish and his father Rohit must team up to save the world from a psychokinetic evil man named Kaal and his army of mutants.

خلاصه داستان : پرم و راجا برادران دوقلویی هستند که در بدو تولد از هم جدا می شوند اما از طریق رفلکس های خود به طور منحصر به فردی به یکدیگر متصل می شوند. آنها به عنوان بزرگسالان دوباره متحد می شوند و قصد دارند دنیای قاچاق زیرزمینی را از بین ببرند.

Separated at birth and peculiarly connected via their reflexes, twins Prem and Raja are reunited with each other as they set out to take down the underground smuggling world.

خلاصه داستان : وقتی سه مرد تماسی از طرف یک آدم ربا دریافت می کنند، جوابی برای حل تمام مشکلات مالی خود پیدا می کنند. اما همه چیز خوب پیش نمی رود و…

Babu Rao, Raju and Shyam, are living happily after having risen from rags to riches. Still, money brings the joy of riches and with it the greed to make more money - and so, with a don as an unknowing investor, Raju initiates a new game.

خلاصه داستان : آکاش پسری از یک خانواده پولدار قصد ازدواج با دختر یک فرد ثروتمند را دارد ولی معشوقه قدیمی اش با یک بچه وارد خانه شان می شود و مدعی می شود که آن بچه متعلق به آکاش است. آکاش تصمیم می گرد با کمک آنجو ، دوست خانوادگی و منشی شان مشکل را حل کند ولی شوهر آنجو هم یک وکیل بسیار شکاک است و گمان می کند که همسرش...

A farcical comedy involving two families. Kapoors are headed by Colonel, who stays with his younger son, while Tiwaris are a childless couple. The lives of Kapoors and Tiwaris were as neat and perfect until one day a woman shows up at the door with an illegitimate child. Who is the father of this child?

خلاصه داستان : یک جوان بدهکار تلاش می کند خودکشی کند ، اما تنها نجات پیدا می کند و متوجه می شود که شانس او بالاخره در حال تغییر است.

A debt-ridden young man attempts suicide, but is rescued only to find that his luck is finally turning.

خلاصه داستان : چارلی پسر جوان تحویل دهنده پیتزا ، که وظیفه حمل گوریل را از بمبئی به دیو بر عهده دارد. ماجراهایی که این دو نفره در طول مسیر درگیر می شوند ، اصل ماجرا را تشکیل می دهد.

Charlie, a simpleton daydreamer, currently a pizza delivery boy is tasked with driving his uncle's truck , Girnaar Express, to deliver a gorilla from Mumbai to the jetty at Diu. However, Charlie is unaware that Gorilla is disguised business tycoon MD Makwana, who is on the run after committing a multi-crore scam.

خلاصه داستان : ایشوار چاندرا تاکور زندگی خوبی را پشت سر می گذارد و...

A chronic illness leaves Ishwar with only a few months to live. His son Aditya is extremely reckless. To make him realise his responsibilities, Ishwar throws his son out of the house.